در من نفس بكش

خانه ام

جايي براي تو خالي نمي كند

پس در من نفس بكش

تا آرام بگيرم مرد

كه قرص ها تقلبي شده اند

و آنكه برايم

نسخه هاي عاشقانه اش را

جاي دارو مي پيچد

هرشب زمزمه مي كند

" صبح بخير

تنها پيام به روزيست

كه حال و روزش را بهتر خواهد كرد "

دلگيرم

كه سرماي دوري ات خانه ام را سياه كرده است

ودلخوش به اينكه لااقل

دودكش همسايه

نفسش از جاي گرم بلند مي شود

دلگيرم

دلخوشم

نمي دانم

و فرياد دلخراشي

خيابان را سمت پنجره ام بر مي گرداند

- همسايه ها دلهره مي گيرند -

حس كن مرا

كه دنيايم در اتاق خواب كوچكي جا شده است

حس كن مرا

و جاي جيغ در آغوش بكش

زني كه حسرت آغوشت را مي كشد

مي خواهم

دنيا را به هم بريزم

يك شهر را

يك خيابان را

و اين خانه را

كه جاي خالي كوچكي

حتي براي پنهان كردن دلتنگي هايم ندارد